به باور برخی کارشناسان، خریداری نتفلیکس توسط اپل میتواند در آینده به سود هر دو شرکت باشد.
به گزارش سافت گذر و به نقل اززومیت؛ در حالی که اپل در آخرین مراسم معرفی دستگاههای خود در ماه اکتبر، اکثر نگاهها را معطوف مکبوکپروهای جدیدش کرد؛ از دیدگاه کارشناسان و تحلیلگران، نکتهی اصلی مراسم در معرفی تلویزیون اپل نهفته بود. تیم کوک در آن مراسم به روشنی اهداف و برنامههای شرکتش را اینگونه بیان کرد:
ما قصد داریم تلویزیون اپل را بهعنوان تنها مکان قابل دسترسی به محتوای تلویزیونی مورد علاقه شما قرار دهیم. یک تجربهی تلویزیونی یکپارچه. این محصول یگانه فضای دسترسی به برنامههای تلویزیونی و فیلمهای شما خواهد بود. یک مکان اختصاصی برای کشف محتوای جدید. بنابراین امروز ما یک اپلیکیشن جدید معرفی میکنیم و بهسادگی آن را «تیوی (تلویزیون)» مینامیم...
بعد از پیشنمایش اپلیکیشن، کوک اضافه کرد:
در حال حاضر تلویزیون اپل، آیفون و آیپد به ابزارهای اصلی ما در بهرهمندی از برنامههای تلویزیونی تبدیل شدهاند و اکنون با اپلیکیشن اپل تیوی دیگر دلیلی ندارد برای تماشای تلویزیون از ابزار یا دستگاه دیگری استفاده کنیم.
البته مگر اینکه قصد تماشای نتفلیکس داشته باشید.
قاعدهی بازی اپل
نکتهی اصلی در دستیابی اپل به سلطه بر صنعت فناوری، در وفاداری مشتریان به این شرکت نهفته است. بهترین مثال در این زمینه آیفون است.
در سال ۲۰۰۶، اپل در پی این بود تا آیفون اصلی را تنها در ورایزن، اپراتور اصلی در ایالات متحده، عرضه کند. با این وجود، اپل خواستار این بود تا در فرآیند عرضه و استفاده از آیفون، نه از برند ورایزن و نه از کنترل آنها بر تجربه کاربری خبری باشد و نه هیچگونه ارتباطی فراتر از مدیریت برنامهی دیتا با کاربران آیفون برقرار شود. از اینرو اپل آیفون را روی اپراتور دوم (AT&T) عرضه کرد. این اپراتور با درخواستهای اپل بهطور کامل موافقت کرد، با این امید که این شرکت بتواند کاربران وفادار خود را برای روی آوردن به آیفون قانع کند.
نتیجهی این سیاست این بود که ۵ سال پس از عرضهی آیفون، AT&T از رقم ۴۰۰ میلیون دلار و رتبهی دوم در زمینهی سود ارتباطات بیسیم، با رقم ۷۰۰ میلیون دلار ورایزن را پشت سر گذاشت و در صدر برترین اپراتورها قرار گرفت. به لطف مشتریان وفادار اپل و روی آوردن آنها به این اپراتور برای خرید آیفون، مجموع ۱.۱ میلیون دلار سود به حساب این اپراتور واریز شده است. تأثیر این اتفاق بر اپراتورهای کوچک، بیشتر از این هم بود. اپراتورهایی که چارهای جز گردن نهادن به شرایط و خواستههای فزایندهی اپل نداشتند؛ در نتیجه نهتنها اپل مشتریان اپراتورها را تصاحب کرد، بلکه اپراتورها برای پشتیبانی از آیفون، بهجز موافقت با هزینههای عمدهی بازاریابی و فروش تضمینشده آن راه دیگری نداشتند.
اپل این فرمول را در بازارهای مختلف نیز بهصورت یکسان اجرا کرد، برای مثال در ژاپن، اپراتور سافت بانک از طریق رشد بینظیر آیفون، سهم بالایی در بازار این کشور از آن خود کرد که در نتیجه آن NTT Docomo، دیگر اپراتور رقیب آن بهناچار به شرایط اپل برای فروش آیفون تن درداد. نفوذ اپل همچنین باعث شد چاینا موبایل اپراتور اصلی چین نیز به پای میز مذاکره کشیده شود و به همراه آن، اپل تأثیر عمدهای در بالا بردن متوسط قیمتهای فروش شبکه جدید نسل چهارم این اپراتور چینی برجای گذاشت.
اپل تی وی
آیفون اولین وسیلهای نبود که اپل برای فروش آن از چنین شیوهای استفاده کرده باشد. احتمالا معروفترین مثال در زمینهی سلطهی اپل بر مشتریانش، فروشگاه آیتونز و محصول آیپاد بود؛ یعنی زمانی که اپل با تأثیرگذاری بر کاربران وفادارش قادر بود شرایط و خواستههای خود را بر صنعت موسیقی تحمیل کند. از طرفی دیگر، این دستاورد قابلتوجهتری محسوب میشود؛ چرا که خدمات اپراتورها بهشدت متفاوت است (تصور کنید در مکانی با پوشش مشابه و یکسان از چند اپراتور زندگی میکنید و حق انتخاب متنوعی دارید)، اما ناشرین موسیقی در این صنعت عظیم، دارای حقوقی انحصاری هستند. این مسئله، بهظاهر باید تأثیر قابلتوجهی در مذاکرات بگذارد؛ اما مخصوصا زمانی که فروشگاه موسیقی آیتونز شروع به کار کرد، ناشرین از تأثیری که دسترسی غیرقانونی به محتوای موسیقی بر کسبوکار آنها میگذاشت، عمیقا احساس خطر میکردند. اپل در این میان یک جایگزین بهتر برای دسترسی غیرقانونی ارائه داد و سرانجام با گسترش این جایگزین، وضعیت به نقطهای رسید که ناشرین جز همراهی با آن و قرار دادن محصولات خود روی آیتونز راه دیگری در مقابل خود ندیدند.
مشکلی که اپل در حال حاضر با آن مواجه است، محتوای تصویری غیر رایگان است و پرواضح است که با وجود تلاشهای متمادی آنها برای پیاده کردن سیاست سابق در این صنعت و عدم توفیق، مشکلی جدی بر سر راه قرار دارد و آنهم این است که سازندگان ویدئو ظاهرا فراموش کردهاند چگونه مسئلهی دسترسی غیرقانونی به محتواهای موسیقی بر موفقیت آیتونز تأثیر مثبت گذاشت. این گزارش والاستریت ژورنال در تابستان گذشته یکی از چندین گزارش مشابه در طول این سالها است که تلاش پیوستهی اپل در یافتن دسترسی به محتوای تصویری غیر رایگان را شرح میدهد:
ادی کیو علاوه بر سمت معاونت ارشد اپل در بخش سرویسها و نرمافزارهای اینترنتی، به مدیری با سختگیری زیاد در مذاکرات نیز معروف است. یکی از مدیران اجرایی شبکههای تلویزیونی، استراتژی آقای کیو را اینگونه خلاصه میکند: «ما اپل هستیم»... مالکین شبکههای تلویزیونی نظر مساعدی به اپل ندارند و با طرح پرسشهایی نظیر «آیا آنها اصلا میدانند نحوهی کار این صنعت چگونه است؟» صلاحیت اپل را مورد تردید قرار میدهند. یکی از مدیران سابق شرکت تایم وارنر با شرح اظهارات ادی کیو میگوید:... ایشان گفته است صنعت تلویزیون، عرصه بسیار پیچیدهای است. وی به برخی از مدیران رسانهها گفت: «[با این حال] زمان به نفع ما است».
تایم وارنر ممکن است طرف اپل باشد، اما مشکل بزرگتر برای کیو و اپل این است که نفوذ لازمی که آنها به آن نیاز دارند، به شرکتی تعلق دارد که بهواقع در حال تهدید سازندگان محتوای غیر رایگان است؛ یعنی نتفلیکس. در نظر دیگران کارکرد نتفلکیس در ایجاد دسترسی غیرقانونی به محتواهای تصویری تعریف میشود، اما متأسفانه برای اپل، نتفلیکس شرکتی واقعی است که قادر به استفاده از نفوذ مؤثر خود در این عرصه است.
ظهور نتفلیکس
درست همانند تقابل اپل با صنعت موسیقی در دههی ۲۰۰۰ میلادی، نتفلیکس نیز کار خود را با صنعتی آغاز کرد که با وجود نزدیکی به آن در ابتدا، سرانجام به عاملی تهدیدزا برای آن تبدیل شد. فروش دیسکهای دیویدی با نزول شدید بهسرعت در انتهای فهرست صنعت ویدئوی غیر رایگان قرار گرفت. زمانی که این شرکت از طریق امضای یک قرارداد با شبکه استارز، به استریم این نوع محتوا اقدام کرد؛ اساسا بهعنوان یک منبع درآمدزایی به آن مینگریست. با وجود استریمینگ، به این شیوهای که شرح میدهیم تجربهی کاربری را برای مردم دگرگون ساخت: در حالی که استارز یک فهرست ۱۱ هزارتایی از فیلم در اختیار داشت، تعداد فیلمهای قابل مشاهده در یک زمان تنها یک عدد، آنهم فقط محتوای در حال پخش از شبکه بود. اما در مقابل، در نتفلیکس به تمام آن ۱۱ هزار فیلم موجود، دسترسی کامل وجود داشت. کاربران نتفلیکس میتوانستند هر زمان که بخواهند، هر فیلمی را که دلشان بخواهد، در هر دستگاهی که دوست داشته باشند تماشا کنند.
این تجربهی کاربری منحصربهفرد تعداد کاربران در حال رشد نتفلیکس را افزایش داد و به این شرکت امکان داد تا با پولی که هنوز در آن زمان برای مالکین شبکه سود خالص محسوب میشد، محتوای بیشتری خریداری کند. با پیشرفت نتفلیکس، شبکههای ذکرشده این حقیقت را درک کردند که این شرکت در حال جذب کاربران و تماشاگران آنها بهسوی خود است؛ درست همانند کاری که اپل در دههی ۲۰۰۰ با صنعت موسیقی انجام داد و بهطور فزایندهای ناشران را به شرکتی وابسته کرد که زمانی یکی از خریداران بزرگ خودشان بود. در همان زمان نتفلیکس در حال سرمایهگذاری روی تولید محتوای اختصاصی خودش بود و قراردادهایی بهصورت مستقیم با سازندگان محتوا منعقد میکرد. این عمل ارزش محتوای ارائهشده از نتفلیکس را برای مشتریان بالا برد و قدرت چانهزنی شبکهها را تضعیف کرد و توپ بازی را در زمین نتفلیکس قرار داد تا از طریق شبکه پرنفوذ اینترنت، سرویسش را برای تقریبا تکتک مشتریان روی زمین عرضه کند.
استراتژی نتفلیکس یک مثال بسیار خوب از نظریهی تجمیع محسوب میشود. نتفلیکس قدرت انحصارگری و اثرگذاری در صنعت محتوای تصویری را، نه از طریق کنترل و نظارت بر توزیع محتوا (حداقل نه در آغاز کار)، بلکه از طریق ارائهی یک تجربهی کاربری منحصربهفرد و ساخت یک چرخهی بینظیر کسب کرده است. بدین صورت که نتفلیکس از طریق جذب کاربران، سلطهاش بر تأمینکنندگان محتوا را افزایش میدهد و این خود موجب جذب کاربران بیشتر میشود و آنها نیز سلطهی این شرکت را روزبهروز افزایش میدهند.
این همان چرخهی بینظیری است که نتفلیکس ۵۴ میلیارد دلاری را بهپیش میراند و نرخ قیمت به درآمد آنها را به رقم بسیار بالای ۳۴۰ رسانده است. این شرکت در حال افزایش ساخت محتوای اختصاصی خود، از طریق سرمایهگذاری میلیاردی است و در حال حاضر تهدیدی جدی برای آیندهی شبکههای تلویزیونی محسوب میشود، بهگونهای که رشد آنها سبب نگرانی هالیوود از حق امتیاز محتوا شد. سؤال اصلی اما اینجا است که آیا نتفلیکس چنان قدرت مالی دارد تا با وجود مشکلات فعلی به مسیر خود ادامه دهد یا نه. این شرکت در سهماههی پایانی سال ۲۰۱۵ به لطف تغییر گام به گام مسیرش از خرید حق امتیاز محتوای اختصاصی شبکهها (که بهمحض پرداخت قابل دسترسی هستند) و ورود به مسیر تولید محتوای اختصاصی خودش (که قبل از در دسترس قرار گرفتن، نیازمند ماهها یا سالها سرمایهگذاری هستند)، منفی ۵۰۶ میلیون دلار جریان نقدی آزاد در اختیار داشت. این تغییر رویه سبب نفوذ بیشتر نتفلیکس و قطع دست بیشتر شبکههای تلویزیونی سنتی از بازار شد. اما این حرکت قطعا پرخرج خواهد بود و شرکت برای افزایش بدهی خود باید فرض را بر افزایش لازم تعداد مشترکان قرار دهد.
ما گزارشات ضد و نقیضی مبنی بر اینکه چرا نتفلیکس در اپلیکیشن جدید اپل تیوی جایی نخواهد داشت، در اختیار داشتیم. پیتر کافکا گزارش داده بود که نتفلیکس قبل از رویداد اپل از آن خارج شده بود؛ در حالی که خود نتفلیکس در مصاحبه با وبسایت Wired اظهار کرده بود که این سرویس استریمینگ در حال ارزیابی این موقعیت است.
نتفلیکس
با این حال، به باور ما این گزارشها اساسا تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. اشتیاق اپل برای عملی کردن شعار «یگانه مکان ممکن برای دسترسی به تمام محتوای تلویزیونی» مستلزم حذف نتفلیکس بهعنوان واسطه و یکی از تأمینکنندگان محتوا، درست همانند HBO و بسیاری شبکههایی دیگرِ فاقد هرگونه رابطه با مشتری است. این کاملا خلاف استراتژی نتفلیکس است، زیرا اساس نتفلیکس در برقراری رابطه با مشتری از طریق ارائه یک تجربه کاربری منحصربهفرد بنا شده است و این شرکت از طریق دنبال کردن آن به چنین جایگاهی دست یافته است. بنابراین اگر اپل در پیگیری این استراتژی مصمم باشد، به هیچ موفقیتی دست نخواهد یافت. نهتنها اپل تیوی فقط یک جعبه سیاه دیگر خواهد بود که به تلویزیون شما متصل میشود (و البته گرانترین نیز هست)، بلکه کار برای نتفلکیس، با وجود داشتن یک پلتفرم (نسبتا) بدون محدودیت، آسانتر نیز میشود. نتفلیکس میتواند محتوایش را با شرایط خودش روی سختافزار اپل ارائه دهد و اپل هم در مقابل توان مقاومت نخواهد داشت.
حقیقت این است که ظاهرا ذهنیت مدیران اپل هنوز در دوره آیپاد/آیتونز به سر میبرد؛ جایی که فروش ۷۰ درصد از تمام پخشکنندههای موسیقی، به تأثیرگذاری بر ناشرین موسیقی سوق داده میشد. اما امروزه با امکان استریم محتوا روی هر دستگاه و در هر زمان، کسب نفوذ از طریق فروش سختافزار دیگر اهمیت سابق را ندارد. اگر اپل مالکیت همیشگی خودش را بر کاربران نهایی میخواهد باید نتفلیکس را به تملک خود درآورد.
چرا اپل باید نتفلیکس را تصاحب کند؟
ما، معمولا در مورد خریدهای بزرگ خوشبین نیستیم، اینکار غالبا ساخت یک امپراطوری بر پایهی نتیجهی عمل دیگران محسوب میشود و برای سهامداران به نوعی تخریبکنندهی ارزش نیز تلقی میشود. علاوه براین نه تنها عمل تلفیق و تشریک دو شرکت اغلب به شکست میانجامد؛ بلکه هم شرکت خریدار و هم شرکت خریدهشده برای سالها بهشدت از اذهان منحرف میشوند.
عدم خوشبینی ما زمانی که یک خرید بزرگ با تلفیق دو الگوی کسبوکار عمودی و افقی همراه باشد، بیشتر هم میشود. هدف یک الگوی کسبوکار افقی نظیر نتفلیکس، جذب حداکثر تعداد مشتریان روی تمام دستگاههای ممکن بهمنظور کسب سود بیشتر است؛ اما یک الگوی کسبوکار عمودی نظیر اپل، بر ارائه سرویسهای اختصاصی بهمنظور افزایش تمایز بین دستگاههای خودش و دیگر رقبا و فروش آنها با سود بیشتر متمرکز است.
بنابراین چرا ما از خریداری شرکتی که دو ویژگی ذکر شده یعنی بزرگی و الگوی کسبوکار متضاد را دارد، دفاع میکنیم؟ ما به طرز غافلگیرانهای علاوه بر دفاع از این امر، معتقدیم که اپل بدون شک باید مالک نتفلیکس باشد:
همانطور که ما در سال گذشته استدلال کردیم، آیفون، نقطهی اوج مدل کسبوکار اپل محسوب میشود: اپل از طریق ارائهی یک نرمافزار اختصاصی روی دستگاههای بیشمار و فروش حیرتآور آنها با حاشیهی سود بسیاربالا (هم درصدی و هم مطلق) در طول سالهای گذشته عملکرد بینظیری داشته است، اما آیندهی محصولات فیزیکی گرانقیمت، بهتدریج به سمت عرضه بهعنوان یک سرویس پیش میرود. ما عمیقا مطمئنیم که این واقعیت، دلیل اصلی راهاندازی مجدد پروژه خودروی اپل بوده است.
در یک دنیای ایدهآل، میتوان این گونه استدلال کرد که اپل برای افزایش سود بالای دستمزدها، باید ترکیب دریافتی کارکنانش را تغییر دهد. برنامهی سود سهام خود را بهطرز چشمگیری افزایش دهد و تا زمانی که میتواند به آرامی از الگوی کسبوکار فعلی خود در سختافزار استفاده کند. بنابراین حداقل نه در واقعیت، بلکه بهصورت بالقوه اپل نیازمند یافتن جایگزینی برای آیفون خواهد بود.
اپل زمانی در بهترین حالت خودش قرار دارد که با خلق یک محصول جدید، نهایت توان و سعی خود را بهکار میگیرد تا آن را بهترین در نوع خودش بسازد، این قابلیتی است که تاحدودی از بزرگترین سرمایههای استراتژیک اپل مستقل است و به کاربران و سرمایهی مادی آنها اختصاص دارد.
نتایج این خرید برای اپل این موارد خواهد بود:
یکی از بزرگترین برگهای برنده در زمینهی مدلهای کسبوکار آینده را در اختیار اپل قرار میدهد.
یک روایت بسیار قانعکنندهتر از روایت فعلی کسبوکار سختافزار اپل فراهم میکند (مخصوصا باتوجه به مزیتی که اپل به نتفلیکس میبخشد و در بالا آن را شرح دادیم).
سرمایههای اپل را به شیوهای اثرگذار میکند تا نیروی شرکت برای تمرکز بر انجام بهترین کار ممکن آزاد شود.
نتایج این خرید برای نتفلیکس نیز شامل موارد زیر خواهد بود:
همانطور که در بالا اشاره کردیم، در حال حاضر بهای نتفلیکس با سهامی که ارزششان شدیدا درنوسان است، بسیار بالا است؛ به نحوی که مدیرعامل نتفلیکس رید هستینگز بهخاطر جلسات توضیحی اخیر شرکت، ناچار به عذرخواهی از سرمایهگذاران شد. مشکل این جا است که پتانسیل نتفلیکس به دلایلی که در بالا شرح دادیم بسیار بالا است؛ اما تبدیل این پتانسیل به پول، مستلزم صرف هزینه و امید به دریافت آن از سوی مشترکان آینده است. بنابراین، هر حرکتی در جهت افزایش تعداد کاربران جدید، باعث رشد نرخ سهام میشود. داشتن پشتیبانی مالی اپل، این نگرانیها را برطرف خواهد کرد.
علاوه بر این، حساب بانکی اپل به نتفلیکس امکان میدهد به روند دستیابی به استراتژی خود مبنی بر مالکیت تمام محتوای اصلی شتاب بخشد. همانطور که در بالا اشاره کردیم، نتفلیکس در حال حاضر مالک اغلب محتوایی که ارائه میدهد نیست، بلکه حق امتیاز آن را خریداری کرده است. این شیوه به دو دلیل مشکلزا است: اول اینکه نتفلیکس با اینگونه محتوا دچار محدودیتهایی نظیر حق پخش موقت یا محدودیت ارائه مکانی خواهد بود. دوم، با توجه به اینکه الگوی کسبوکار نتفلیکس قطعا قدرتمند است، اما این شرکت نمیتواند برای همیشه از نهایت سود حاصل از محتواهای اختصاصی خود بهرهمند شود؛ چرا که محتوا نه فقط زمانی که برای اولین بار نمایش داده میشود، بلکه برای دفعات بعدی نیز ارزش خود را حفظ خواهد کرد. این یک سیاست نامناسب است که به علت جایگاه مالی ضعیف، بهناچار توسط نتفلیکس اتخاذ شده است. با پشتیبانی اپل نتفلیکس میتواند همان استراتژی مشابه را که در تابستان گذشته در مورد سریال اتفاقات عجیب (Stranger Things) به کار گرفت، دنبال کند؛ یعنی تولید محتوا بدون هیچ واسطه، درو کردن تمام سود حاصل و رهایی از وابستگی برای همیشه.
اپل نباید سیاست انحصاریسازی خود را در مورد نتفلیکس به کار بندد. زیرا محدود کردن نتفلیکس به دستگاههای اپل، باعث تخریب شدید ارزش آن خواهد شد؛ چرا که ماهیت نتفلیکس بر این اصل بنا شده است که در همه جا قابل دسترسی باشد و با توجه به اینکه دستگاههای اپل در حال حاضر بر تعیین رده قیمتی خود تسلط دارند، یا به عبارتی قیمت تمام شده آنها رقابتی نیست، بههیچ وجه کارساز نخواهد بود. بنابراین اپل باید نتفلیکس را بهعنوان یک سرویس چند پلتفرمی حفظ کند، اما این به این معنی نیست که قرار دادن نتفلیکس بهصورت پیشفرض روی دستگاههای اپلی، پتانسیل جذب مشترکین نتفلیکس را نخواهد داشت. این کار از آنجایی که برند اپل شهرت بیشتری از نتفلیکس دارد، بهخصوص در سطح بینالمللی میتواند موثر واقع شود.
اپل حق انجام هیچ اشتباهی نخواهد داشت؛ زیرا این یک قرارداد بسیار بزرگ خواهد بود. احتمالا این شرکت، حداقل باید ۲۰ درصد مازاد قیمت پایه را پرداخت کند، به این معنی که سقف قیمت خریداری حدودا ۶۵ میلیارد دلار خواهد بود (شرط میبندیم بیشتر هم خواهد شد!). و بزرگترین دلیلی که ما را نسبت به این توافق بدبین میسازد، این است که از جواب مثبت نتفلیکس اطمینان نداریم. این شرکت از طریق ارائهی یک تجربه کاربری منحصربهفرد و بالا رفتن از نردبان این استراتژی در چنین جایگاهی قرار گرفته است و قرعهی اولین تأثیرگذار جدی در صنعت ویدئو و سودآوری از این راه به نام آنها است. بدون شک، سرویس آمازون پرایم ویدئو، از آنجایی که از یک الگوی کسبوکار ترکیبی و همچنین از شرکتی بزرگ در پشت سر خود که توانایی رقابت پایاپای در خریداری محتوا را به آنها میدهد بهره میبرد، تهدیدی جدی محسوب میشود. اما با سختیهایی که شرکت تا بدین اینجا متحمل شده است، آیا اکنون تمایل ندارد راه جدید را امتحان کند؟
در مقابل، از آنجایی که تیم کوک که تا به اینجا در پیروی از اصول و عقاید استیو جابز مصمم بوده است، پذیرفتن چنین خریداری بزرگی از طرف او تا حدودی نامحتمل به نظر میرسد. با این وجود، با نگاه به گذشته و تماشای حمله ساعت اپل به بازار، آثار دگرگونی در آنها در حال مشاهده است؛ اپل برای حفظ حاشیهی سود و میانگین قیمت فروش، در حال بالا بردن قیمتها است. در همین حال بهنظر میرسد آنها در حال کاهش هزینهها برای حفظ حاشیه سود نیز هستند. آیا بهتر نیست کوپرتینوییها به جای کشیدن آخرین قطرهی خون از آیفون و تکیهی محض بر سودآوری آن، بر فروش یک محصول آیندهنگرانهی دیگر تمرکز کنند؟ بدون شک، آیفون بهعنوان یک گاو شیرده و نتفلیکس به صورت یک مجموعهی مستقل زیرمجموعه اپل و بهعنوان یک سرویس در حال رشد، بالاترین توانایی ممکن را در بازسازی دوباره آینده خواهد داشت.